وقتی من اومدم
پنجشنبه صبح مامان و بابا می خواستن برن خرید برای استقبال از فرشته کوچولوشون
اما قبلش به پیشنهاد دکتر رفتن بیمارستان تا یک نتیجه آزمایش رو بررسی کنند
اما قبلش به پیشنهاد دکتر رفتن بیمارستان تا یک نتیجه آزمایش رو بررسی کنند
مامان رفت پیش دکتر و دکتر دیگه اجازه نداد برن خرید. دکتر بهشون گفت که فرشته کوچولو حوصلش سر رفته و دیگه می خواد بیرون بیاد
و اینطوری شد که فرشته کوچولو اومد.
البته همون اول دکترها برای اینکه بگن این دنیا چقدر خطرناکه چند تا آمپول بهش زدند
بعد آمپول به بابا اجازه دادند تا از نزدیک فرشته کوچولوی خودش رو ببینه
و اینطوری بود که این فرشته کوچولو وارد عرصه جدیدی شد.
فرشته کوچولوی ما راه سختی رو پیش رو داره پس فعلا بهتره استراحت کنه :)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی