یک ماه گذشت
ركسانا تپلي
عاشقتم دخترم تا آخرين نفسي كه مياد
عزيز دل مادر، تا بحال سعيكردم بهترينام و به تو بدم. بهترين لالايي، بهترين لبخند، بهترين آغوش وبهترين روزهاي عمرم رو. بهترينهايم هميشه براي تو. عزيزم امروز 5امينروز كه تو 6ماهه شدي ماشالله داري برا خودت خانمي ميشي. هيچوقت فكرنميكردم كه انقدر بهم عادت كنيم. وقتي 6 ماهه شدي مامان ديگه بايدبرميگشت سركار. نميدوني شبي كه صبحش براي اولين بار ميخواستم بزارمتخونه چه حالي بودم. بازم خداروشكر كه مامانجون هست وگرنه مهدكودك خيليبرامون سختتر ميشد (خدا برامون نگهش داره). روز اول هرجوري بود گذشت بابغضهاي گاه گاه و اينكه تلفن ميزدم جوياي حالت ميشدم. .قتي اومدم خونهباهام قهر بودي تازه ديروز يهكم باهام آشتي شدي وقتي منو ميديدي غصهدارتو بغل ما...
نویسنده :
مامان و بابا
15:52
تو نه تكهاي، بلكه همه وجود مني ...
عزيز دل مادر بازهم دقيقههايم بوي خوش تو را گرفتهاند دلم همواي خندههاي شيرينت را كردهاست بي تو بودن هيچوقت عادي نميشود ... ...
نویسنده :
مامان و بابا
15:52
بهترين دعاهايم براي توست ...
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد جمال صورت و معنی ز امن صحت توست که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سرو سهی قامت بلند مباد در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند بر آتش تو بجز جان او سپند مباد شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد عسل مامان اينجا دقيقا 5ماهه بودي قربون اون نگاه كردنت برم مامان ...
نویسنده :
مامان و بابا
15:52